آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان |
عشق ما ...
عشق ما...
دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب:, :: 16:57 :: نويسنده : محمد حسین مسیبی
آیا میدانید: که بلندترین بادگیر جهان در یزد به ارتفاع ۳۴ متر قرار دارد.
آیا میدانید: طولانی ترین پرواز ثبت شده از مرغ ۱۳ ثانیه است ؟
آیا میدانید: شایع ترین آیتم فراموش شده برای مسافران مسواک است !؟
آیا میدانید: آمریکایی ها روزانه ۴۴ میلیون روزنامه دور میریزند ؟
آیا میدانید: که یک نوع پشه وجود دارد که در ثانیه هزار بار بال میزند.
آیا میدانید: که چشم انسان معادل یک دوربین ۱۳۵ مگا پیکسل عمل می کند.
آیا میدانید: ماه کامل ، ۹مرتبه درخشانتر و پرنورتر از ماه نیمه است.
آیا میدانید: بازی تنیس در اصل فقط با دست خالی بود .
آیا میدانید: برنج غذای اصلی برای ۵۰ ٪ مردمان جهان است .
آیا میدانید: باد به تنهایی هیچ صدایی ندارد مگر اینگه به شیئی برخورد کند .
آیا میدانید: مدونا و مایکل جکسون، هر دو در سال ۱۹۵۸ متولد شدند .
آیا میدانید: فلامینگو می تواند زانوی خود را به عقب خم کند .
آیا میدانید: عقرب زیر نور اشعه ماواری بنفش میدرخشد .
آیا میدانید: دو کشور چین و آمریکا بیشترین تولید کننده سیـر در دنیا را دارند .
آیا میدانید: ماه اوت، دارای بالاترین درصد از ولادت هاست .
آیا میدانید: طول عمر سنجاب ۹ سال است .
آیا میدانید: به ازای هر انسان ۲۰۰ میلیون حشره وجود دارد .
آیا میدانید: توپ گلف به طور متوسط تا ۳۳۶ فرورفتگی دارد .
آیا میدانید: جنگل انبوه آمازون به تولید نیمی از اکسیژن جهان کمک میکند .
آیا میدانید: قایق برای اولین بار در مصر ساخته شد .
آیا میدانید: ۹۶ ٪ از شمع های فروخته شده توسط زنان خریداری شده .
آیا میدانید: یک خرس ۴۲ دندان دارد .
آیا میدانید: که ۹۰ ٪ از کوه یخ در زیر آب قرار می گیرد .
آیا میدانید: ۷۰% از اسباب بازی های جهان در چین تولید میشود .
آیا میدانید: فرغون در چین اختراع شد .
آیا میدانید: نامگذاری طوفان ها و طوفان های گرمسیری به طور رسمی در سال ۱۹۵۳ آغاز شد
آیا میدانید: زرافه می تواند گوش خود را با زبان ۲۱ اینچی خود را تمیز کند .
آیا میدانید: پای شما دارای ۲۶ استخوان است .
آیا میدانید: مغز انسان به طور متوسط حاوی حدود ۷۸ ٪ آب است .
آیا میدانید: مغز شما بین ۲۰ تا ۲۵ ٪ از اکسیژن برای نفس کشیدن استفاده می کند .
آیا میدانید: گربه های سفید با چشمان آبی معمولا ناشنوا هستند .
آیا میدانید: یک فرد به طور متوسط ۲۵ سال زندگی را صرف خواب خواهد کرد .
آیا میدانید: شایع ترین بیماریهای روانی عبارتند از اضطراب و افسردگی
آیا میدانید: ۴۲ ٪ از زنان و ۲۵ ٪ مردان به دست خود را پس از استفاده از توالت عمومی نمیشویند
آیا میدانید: سگ های کوچک معمولا بیشتر از نژاد های بزرگتر زندگی میکنند .
آیا میدانید: گربه های خانگی بوی مرکبات را دوست ندارند .
آیا میدانید: ۸ ٪ از مردم دارای دنده های اضافی هستند .
آیا میدانید: مردمک اختاپوس مستطیل شکل است.
برچسبها: آیا میدانید, سوال, سگ, گربه, مغزانسان, پای شما, 25سال, فرغون, بلندترین بادگیر, طولانی ترین پرواز, آمریکایی ها, پشه,بازی تنیس, برنج, درخشانتر, عقرب, فلامینگو, طول عمرسنجاب, حشره, به ازای هر انسان, توپ گلف, شمع, خرس, دندان
جمعه 17 خرداد 1392برچسب:, :: 11:37 :: نويسنده : محمد حسین مسیبی
با تشکر از شما دوستان عزیز
جمعه 17 خرداد 1392برچسب:دوستار شما محمد حسین مسیبی, :: 11:28 :: نويسنده : محمد حسین مسیبی
سلام دوستان عزیز... حال شما خوب هست ؟ سلامت هستید امیدوارم از وبلاگم خوشتون امده باشه! و در ضمن نظر یادتون نره !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! دوست من وبلاگی ساخته ، مطالب سودمندی هم داره آدرسشا مینویسم براتون امیدوارم خوشتون بیاد dboyc.blogfa.com
چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, :: 18:7 :: نويسنده : محمد حسین مسیبی
چرا پسرا و دخترا
باهم دوست میشن
??? لطفا بدون هیچ سانسوری پاسخ بدین؟؟؟
چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, :: 18:3 :: نويسنده : محمد حسین مسیبی
آیا میدانید: که بلندترین بادگیر جهان در یزد به ارتفاع ۳۴ متر قرار دارد. آیا میدانید: طولانی ترین پرواز ثبت شده از مرغ ۱۳ ثانیه است ؟ آیا میدانید: شایع ترین آیتم فراموش شده برای مسافران مسواک است !؟ آیا میدانید: آمریکایی ها روزانه ۴۴ میلیون روزنامه دور میریزند ؟ آیا میدانید: که یک نوع پشه وجود دارد که در ثانیه هزار بار بال میزند. آیا میدانید: که چشم انسان معادل یک دوربین ۱۳۵ مگا پیکسل عمل می کند. آیا میدانید: ماه کامل ، ۹مرتبه درخشانتر و پرنورتر از ماه نیمه است. آیا میدانید: بازی تنیس در اصل فقط با دست خالی بود . آیا میدانید: برنج غذای اصلی برای ۵۰ ٪ مردمان جهان است . آیا میدانید: باد به تنهایی هیچ صدایی ندارد مگر اینگه به شیئی برخورد کند . آیا میدانید: مدونا و مایکل جکسون، هر دو در سال ۱۹۵۸ متولد شدند . آیا میدانید: فلامینگو می تواند زانوی خود را به عقب خم کند . آیا میدانید: عقرب زیر نور اشعه ماواری بنفش میدرخشد . آیا میدانید: دو کشور چین و آمریکا بیشترین تولید کننده سیـر در دنیا را دارند . آیا میدانید: ماه اوت، دارای بالاترین درصد از ولادت هاست . آیا میدانید: طول عمر سنجاب ۹ سال است . آیا میدانید: به ازای هر انسان ۲۰۰ میلیون حشره وجود دارد . آیا میدانید: توپ گلف به طور متوسط تا ۳۳۶ فرورفتگی دارد . آیا میدانید: جنگل انبوه آمازون به تولید نیمی از اکسیژن جهان کمک میکند . آیا میدانید: قایق برای اولین بار در مصر ساخته شد . آیا میدانید: ۹۶ ٪ از شمع های فروخته شده توسط زنان خریداری شده . آیا میدانید: یک خرس ۴۲ دندان دارد . آیا میدانید: که ۹۰ ٪ از کوه یخ در زیر آب قرار می گیرد . آیا میدانید: ۷۰% از اسباب بازی های جهان در چین تولید میشود . آیا میدانید: فرغون در چین اختراع شد . آیا میدانید: نامگذاری طوفان ها و طوفان های گرمسیری به طور رسمی در سال ۱۹۵۳ آغاز شد آیا میدانید: زرافه می تواند گوش خود را با زبان ۲۱ اینچی خود را تمیز کند . آیا میدانید: پای شما دارای ۲۶ استخوان است . آیا میدانید: مغز انسان به طور متوسط حاوی حدود ۷۸ ٪ آب است . آیا میدانید: مغز شما بین ۲۰ تا ۲۵ ٪ از اکسیژن برای نفس کشیدن استفاده می کند . آیا میدانید: گربه های سفید با چشمان آبی معمولا ناشنوا هستند . آیا میدانید: یک فرد به طور متوسط ۲۵ سال زندگی را صرف خواب خواهد کرد . آیا میدانید: شایع ترین بیماریهای روانی عبارتند از اضطراب و افسردگی آیا میدانید: ۴۲ ٪ از زنان و ۲۵ ٪ مردان به دست خود را پس از استفاده از توالت عمومی نمیشویند آیا میدانید: سگ های کوچک معمولا بیشتر از نژاد های بزرگتر زندگی میکنند . آیا میدانید: گربه های خانگی بوی مرکبات را دوست ندارند . آیا میدانید: ۸ ٪ از مردم دارای دنده های اضافی هستند . آیا میدانید: مردمک اختاپوس مستطیل شکل است.
چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, :: 17:45 :: نويسنده : محمد حسین مسیبی
پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم
که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت..از پسر خبری نبود..دختر با خودش میگفت :میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..ولی این بود اون حرفات..حتی برای دیدنم هم نیومدی...شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید... چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت کنید..درضمن این نامه برای شماست..! دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود: سلام عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم..پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه. (عاشقتم تا بینهایت) دختر نمیتوانست باور کند..اون این کارو کرده بود..اون قلبشو به دختر داده بود.. آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد..و به خودش گفت چرا هیچوقت حرفاشو باور نکردم.. چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, :: 17:42 :: نويسنده : محمد حسین مسیبی
_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ عشق کلید شهر قلب است به شرط آن که قفل دلت هرز نباشد که با هر کلیدی باز شود _ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ مرا اینگونه باور کن... کمی تنها ، کمی بی کس ، کمی از یادها رفته... خدا هم ترک ما کرده ، خدا دیگر کجا رفته...؟! نمی دانم مرا ایا گناهی هست..؟ که شاید هم به جرم آن ، غریبی و جدایی هست..؟؟؟ مرا اینگونه باور کن _ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ خدا میدونه که من :فقط تو رو دوست دارم, خدا میدونه که تو تنها عشق منی! خدا میدونه که فقط تو رو می پرستم ! خدا میدونه که من این آف رو تا حالا واسه چند نفر فرستادم _ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ زندگی سخت نیست ما سختش میکنیم عشق قشنگ نیست ما قشنگش میکنیم دل ما تنگ نیست ما تنگش میکنیم دل هیچکس سنگ نیست ما سنگش میکنیم _ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ خواستم برای از دست دادنت اشک بریزم تمام اشکهایم رابرای به دست آوردنت ریخته بودم _ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ عشق مرگ نیست زندگی است. سخت نیست عین سادگی است. عشق عاشقانه های باد وگندم است . اولین پناهگاه کودکی آخرین پناهگاه آدم است _ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ هیچ کس از راز دلم آگاه نیست هیچ کس ازآه دلم به جزقلب تو خبرندارد من درمسیرقلب توام چون مسافری و مقصدم افق دورچشمان توست _ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ چقدر لباس سیاه به تو می آید اگرمی دانستم زودتر می مردم _ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ شکست عهد من وگفت هر چه بود گذشت به گریه گفتمش آری وچه زود گذشت بهار بود و تو بودی وعشق بود و امید بهار رفت و تو رفتی و هر چه بود گذشت _ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ زیر سیگاری با اینکه می دونه سیگار همیشه دلشو می سوزو نه بازم اونو تو دلش جا می ده زیر سیگاریتیم رفیق _ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ کاش بودی تا دلم تنها نبود تا اسیر غصه ی فردا نبود کاش بودی تا برای قلب من زندگی این گونه بی معنا نبود کاش بودی تا لبان سرد من بی خبر از موج و از دریا نبود _ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ـ_ دوستان ما به نظر شما محتاجیم لطفا" نـــــــــظــــــــــــر بـــدهــــیــــــــــــــــــــــــــــد . چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, :: 17:40 :: نويسنده : محمد حسین مسیبی
به نام کسی که یادش در بهار من ، نامش در اندیشه من ، عشقش در قلب من ،
کلامش در دفتر من ، دیدارش آرزوی من است زندگی حکمت اوست… زندگی دفتری از خاطره هاست… چند برگی را تو ورق خواهی زد… ما بقی را قسمت وقتی تنهاییم دنبال یک دوست می گردیم، وقتی پیداش کردیم دنبال عیب هاش می گردیم وقتی از دستش دادیم دنبال خاطره هاش می گردیم… و باز تنهاییم …اس ام اس عاشقانه موبایل همیشه گورستانی در قلبت برای خاکسپاری خطای دوستانت بساز برای داشتن چیزی که تا به حال نداشتی
هرگاه شادم یاد تو غمگینیم می کند. هرگاه غمگینیم یاد تو شادم می کند پس هر دو را دوست دارم چون حکایت از تو می کند… غم هایت را بر روی شن بنویس تا باد آن را با خود ببرد شادیهایت را بر روی سنگ بنویس تا برای همیشه باقی بماند… داشتم اشک هایم را روی نامه ای عاشقانه با قطره چکان جعل می کردم ، خاطرم آمد شاید دلتنگ خنده هایم باشی ببخش اگر این روز ها عشق با گریستن اثبات می شود …
عشق درد سری است که باید برای فراموش کردن ان عشق تازه ای را پیدا کرد
چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, :: 17:39 :: نويسنده : محمد حسین مسیبی
یعنی این تویی عزیزم
این بود عشقی که میگفتی
اینجوری تنهام میذاری؟
یعنی این تویی که میخوای بری واسه همیشه
نه نه
این یه دروغه من که باورم نمیشه
ولی نه انگار که راسته
نگاهاتم اینو میگه
شدی مثل یه غریبه
بردی از یاد منو دیگه
دیگه از من نمیپرسی
که چرا گریونه چشمام
یعنی این تویی که میگی
به جهنم همه اشکام
عاشقیم حلالت اما
حرومت دلی که بردی
وسط این همه تکرار
منو دست کی سپردی؟
یعنی این تویی عزیزم
که میگی دوستم نداری؟
این بود عشقی که میگفتی
اینجوری تنهام میذاری؟
یعنی این تویی که میخوای بری واسه همیشه
نه نه
این یه دروغه من که باورم نمیشه
چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, :: 17:39 :: نويسنده : محمد حسین مسیبی
یعنی این تویی عزیزم
این بود عشقی که میگفتی
اینجوری تنهام میذاری؟
یعنی این تویی که میخوای بری واسه همیشه
نه نه
این یه دروغه من که باورم نمیشه
ولی نه انگار که راسته
نگاهاتم اینو میگه
شدی مثل یه غریبه
بردی از یاد منو دیگه
دیگه از من نمیپرسی
که چرا گریونه چشمام
یعنی این تویی که میگی
به جهنم همه اشکام
عاشقیم حلالت اما
حرومت دلی که بردی
وسط این همه تکرار
منو دست کی سپردی؟
یعنی این تویی عزیزم
که میگی دوستم نداری؟
این بود عشقی که میگفتی
اینجوری تنهام میذاری؟
یعنی این تویی که میخوای بری واسه همیشه
نه نه
این یه دروغه من که باورم نمیشه
چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, :: 17:36 :: نويسنده : محمد حسین مسیبی
خنده هاتو به همه بده ولی لبخندتو به یه نفر
عشقت را به همه بده ولی وجودتو به یه نفر بذار همه عاشقت باشن ولی خودت عاشق یه نفر باش آنجا که تویی رهگذری نیست مرا جز دوری تو غمی دگر نیست مرا خواهم که به جانب تو پرواز کنم اما جه کنم که بال و پر نیست مرا لحظات سخت خدا را جست و جو کن لحظات آرامش خدا را مناجات کن لحظات درد به خدا اعتکاد کن و در تمام لحظاتخدا را شکر کن
چون غنچه ء گل قرا به پرداز شود
نرگس به هواى مى قدح ساز شود
فارغ دل آن کسى که ماند حباب
هم در سر میخانه سر انداز شود
چنان عاشق چنان دیوونه حالم
که می خوام از تو و از دل بنالم
هنوزم با همین دیوونه حالیم
یه رنگم، صادقم، صافم، زلالم
غم عشقت ز گنج رایگان به
وصال تو ز عمر جاودان به
کفی از خاک کویت در حقیقت
خدا دونه که از ملک جهان به
چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, :: 17:36 :: نويسنده : محمد حسین مسیبی
چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, :: 17:32 :: نويسنده : محمد حسین مسیبی
حرف دلم تقدیم به فا....
روزی که دیدمت آرام خندیدم
به خود گفتم:زندگی
زیبا بود...
آه...
... ولی افسوس او مرا هرگز ندید
حتی پرپر شدنم را در جلوی پاهانش
روزی که رفت من هم رفتم
او به دوام و من به فنا
کاش هرگز او را نمیدیدم کاش
روزی که دیدمش دنیا آبی بود
زیبا بود
مثل خواب
مثل برف
مثل باران
ولی رفتنی...
اما حال دنیا سیاه است
مثل کابوس
مثل سرما
مثل شب
ولی تا کی؟
کاش هرگز نمیدیدمت کاش
چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, :: 17:23 :: نويسنده : محمد حسین مسیبی
چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, :: 17:17 :: نويسنده : محمد حسین مسیبی
شـــــ ـایـد تـکـراری باشــ ـم … امـــــــ ـا شک نـــــکـــ ـن ؛ تـکــ ـرار نمیشـــــــــ ـم !
تو چه می فهمی
حال و روزکسی راکه دیگر
هیـــــــــــچ نگاهی
دلش رانمی لرزاند…!
چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, :: 16:56 :: نويسنده : محمد حسین مسیبی
چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, :: 16:54 :: نويسنده : محمد حسین مسیبی
کاش انقد راحت قضاوت نمیکردین…
کاش انقد راحت تهمت نمیزدین…
فقط شما نمیدونین پاکی و عفت یعنی چی…
به خدایی خدا ما هم میدونیم…
نسل ما، نسل بی بند و باری و کثافت کاری نیست…
به من ایمان بیار پدرم…
به من ایمان بیار مادرم…
چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, :: 16:26 :: نويسنده : محمد حسین مسیبی
درباره عشق حرف و حدیث بسیار است اما برای اینکه نظر یک روانشناس را در این باره بدانیم با دکتر بدری سادات بهرامی مشاوره خانواده و مدرس دانشگاه گفتگو کرده ایم که می خوانید.
بیشتر جوانها میخواهند عشقی را تجربه کنند که هیچگاه درگیر روزمرگی و تکرار و نابودی نشود. آیا میشود به این عشق آرمانی رسید؟
بله. اگر دو نفر به رشد کامل رسیده باشند و علاوه بر تجربه عشق به خود و رضایتمندی از شرایط زندگی، به مرور زمان کششی را نسبت به هم پیدا کنند به عشقی پاک و ماندگار میرسند. عشق به خود اگر وجود نداشته باشد، حتم بدانید نمیتوانید دیگری را دوست بدارید.
آیا این عشق باید حتما پیش از ازدواج وجود داشته باشد؟
اگر دو نفر به محض اینکه عاشق هم شدند تصمیم به ازدواج بگیرند و از هیچ مشاورهای استفاده نکنند، به احتمال زیاد شکست خواهند خورد. چرا که عشق، راهی برای تجزیه و تحلیل عقل باقی نخواهد گذاشت اما افرادی که برطبق اصول عقلی و منطقی و تناسبهایی که با هم دارند تصمیم به ازدواج میگیرند پس از شروع زندگی، عشق و علاقه بین آنها ایجاد میشود.
عشق را میشود تعریف کرد؟
عشق در روانشناسی یک تعریف قابل قبول دارد، احساس هیجانی نسبت به معشوق که توام با درد و رنج است و با وصال او به آرامش میرسد. اولین عشقی که همه تجربه کردیم عشق مادر است که در این عشق، یک سوی رابطه بیدریغ و بدون قید و شرط به دیگری ابراز علاقه میکند و در قبال این عشق، فقط یک چیز میخواهد و آن اینکه او را تحت کنترل خود قرار دهد. این عشق برای ازدواج دوام نخواهد داشت چون یک آدم نمیتواند تا ابد مانند یک رودخانه جاری و یکطرفه عشق بورزد بدون اینکه پاسخی دریافت کند و در عین حال، طرف مقابل هم نمیتواند تا ابد همه سلایق و انتخابهای زندگیاش را به دیگری بسپارد.
مگر عشق با قید و شرط هم وجود دارد؟
بله عشق پدرانه. عشق پدر عشقی با قید و شرط است. پدر میگوید به شرطی که انتظارات مرا برآورده کنی دوستت دارم. در میان بزرگسالان نیز این عشق وجود دارد اما در گذر سالهای زندگی یک نفر نمیتواند همیشه قیمت محبت شما را بپردازد و انتظاراتتان را برآورده کند.
نوع دیگر هم عشق کودکانه است. بچهها هر کسی که دوستشان داشته باشد، دوست دارند و تنها شرط دوست داشتنشان این است. این عشق را هم در میان بزرگسالان میبینیم که این عشق نیز در گذر زمان از بین میرود.
عشق واقعی را چطور تشخیص دهیم؟
این عشق مشخصه هایی دارد. اولین آن احترام است. عشق واقعی آن است که طرف مقابل را همانطور که هست، با همه تفاوتهایی که با ما دارد دوست داشته باشیم. فاکتور بعدی این است که در جهت رشد یکدیگر دلسوزانه بکوشیم. مشخصه سوم دانایی است. باید استعدادهای هم را بشناسیم و موجب تعالی هم شویم. فاکتور بعدی احساس مسوولیت است. اینکه تلاش کنیم طرف مقابل حس خوشایندی داشته باشد. عشق واقعی مفهومی تعالیبخش است که بین دو آدم رشد یافته صورت میگیرد. پس شامل افرادی که برای یافتن راهی که خلا آنها را پر کند عاشق میشوند، نمیشود. اگر این عشق پاک میان دو نفر صورت بگیرد که تناسبهای لازم ازدواج را دارند، بسیار مطلوب است و به درجات بالایی از خودشکوفایی و دگرشکوفایی میرسند. چون دو انسان رشدیافته میتوانند به تعالی هم کمک میکنند.
یعنی این عشق کمرنگ و تکراری نمی شود؟
اینکه میبینیم و میشنویم بعد از مدتی عشق سوزان آغازین کمرنگ میشود به این معنی است که عشق آنها عشق واقعی نبوده است.
چرا گاهی اوقات عشق به نفرت تبدیل میشود؟
عشق همسایه دیوار به دیوار نفرت است وقتی که عشق، واقعی نیست، وقتی شما با عشقی کودکانه با دیگران ارتباط برقرار میکنید این امکان که عشق به نفرت تبدیل شود وجود دارد اما عشق واقعی هرچه از استمرارش بگذرد کاملتر و مستحکم میشود. عشق واقعی عادی نمیشود و هیچگاه به نفرت تبدیل نمیشود.
اینکه میگویند عشق در یک لحظه ایجاد میشود درست است؟
خیر. اصولا به وجود آمدن عشق، نیازمند زمان است و عشق واقعی به تدریج حاصل میشود. آنچه در یک آن و یک نگاه حاصل میشود تحریک جنسی و هوس است که با وصل به معشوق پایان مییابد.
آدمها بر چه اساسی عاشق میشوند؟
علاقه آدمها به هم ریشههای متعددی دارد و تک متغیری نیست. گاهی افراد به جاذبه تفاوتها جذب هم میشوند. مثلا فردی که خودش کم حرف است جذب فردی میشود که اتفاقا خوشزبان و مجلس گرمکن است. بعضیها به جاذبه تشابهها عاشق هم میشوند یعنی میگوید فلانی کاملا مثل خودم است و انگار سالهاست میشناسمش و نوع دیگر جاذبه بر اساس ویژگیهای پاتولوژیک است. افرادی که دارای اختلالات روانی مکمل هستند مجذوب هم میشوند. برای مثال، خانمی با اختلال شخصیت هیستریونیک نیازمند توجه و تعریف و دیده شدن است با مردی با اختلال شخصیت وابسته یا شخصیت مرزی عاشق هم میشوند. در بین مراجعان من عشاق زیادی بودند که پس از درمان اختلالات شخصیتی با تعجب میگفتند: « واقعا من عاشق او بودم؟» توصیه من این است که افراد پیش از ازدواج حتما تحت مشاوره قرار بگیرند.
چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, :: 15:51 :: نويسنده : محمد حسین مسیبی
تست روانشناسی عشق سناریو روانشناسی عشق که در ادامه مشاهده می کنید بیان میکند که دیدگاه شما نسبت به عشق چگونه است..
برای مشاهده تست روانشناسی عشق به ادامه مطلب مراجعه و به سوالات پاسخ دهید..
ادامه مطلب ... چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, :: 15:41 :: نويسنده : محمد حسین مسیبی
چگون با زن یا مرد مورد علاقه خود رفتار کنیم؟
تعدادی از قوانین ارتباطی در دنیای مدرن برای رو ابط زن و مرد بیان شده بود که ادامه آن به این ترتیب است: 1-با طرف مقابلتان همان گونه رفتار کنید که میل دارید او با شما رفتار کند. 2-به خاطر داشته باشید طرف مقابلتان چه مرد و چه زن به اندازه شما نیازمند عشق و حمایت است. 3- از کسانی که قو انین واقعی را دوست ندارند دوری کنید.
قانون چهارم:
طرف مقابلتان را بازی ندهید
در تو ضیح مورد چهارم تو ضیح زیر وجود دارد: چرا کسی را با زی می دهید: چون شما خود را به اندازه کافی با هوش نمی دانید که راه درست ارتباط یا رفتار با طرف مقا بلتان را بدانید و باید یک سری از باید و نباید های پوچ را حفظ کنید. چون شما از ارضای امیال طبیعی خود هراس دارید و از رو در رو شدن با مو قعیت ها می ترسید. اگر زن با شید معتقدید هدف از ارتباط داشتن با یک مرد کسب یک جایزه؛ یعنی به دست آوردن حلقه نامزدی است و آن زمان خود را برنده می دانید. در و اقع بازی دادن طرف مقابل کاری احمقا نه است. با زی ها متعلق به کودکان است و جنبه خطا در بازی ،تقلب ،رقابت و پنهان کاری است. در شطرنج می خواهم مهره های بیشتر ی را ازحریفم بگیرم امکان دارد این عوامل در شطرنج موثر و اقع شوند و لی در زندگی عاشقانه شما کاربردی ندارند.بازی دادن بیشتر مختص زنان است و مردان زنانی را که با آنها باز یهای احمقانه انجام می دهند واجد هوشمندی نمی دانند. یک مرد ممکن است مدت کو تاهی در بازی شما شرکت کند اما در دراز مدت به شما احترام نخواهد گذاشت. اگر یک مرد دربازیهای شما شر کت می کند چرا باید او را بخواهید؟ در قانون سوم دیدیم کسانی وجود دارند که علا قه مند به بازی با طرف مقا بل هستند.کسانی که از نظرروانی دوست دارند فریب بخورند.با بی تفاوت رفتار کردن ،دست نیا فتنی بودن و نشان دادن دائم این که سر شان شلو غ است. کسانی که چنین پیام هایی می دهند: نمی توانی مرا به دست بیاوری ممکن است دوستت داشته باشم شاید هم نه حدس بزن چی کار می کنم آیا مرموز نیستم آنها خود را به عنوان شکار چی و شما را به عنوان شکار نگاه می کنند. با استفاده از قو انین وا قعی با هوشی و و شا یسته بودن را می توان جایگزین بازی و فریب کرد. مثال: با مردی که دوستش دارید را بطه ای آغاز کرده اید: اما نمی خواهید تا زمان شناختن بیشتر او از احساسات و هیجانات عمیق شما مطلع شود.یک راه بر خورد استفاده از قو انین قدیمی است: هر گز زمانی که او از شما در خواست ملا قات کرد خود را مشتاق و علاقه مند نشان ندهید. هرگز به او زنگ نزنید. زمانی که برایتان گل و هدیه آورد خودارا بی تفاوت نشان دهید . به عبارتی می توانید نقش بازی کنید و اورا امتحان کنید. اما این رفتار بی احترامی به طرف مقابل و یک ریسک بزرگ است .زیرا با بی توجهی او می اندیشد که دوستش ندارید و شما را ترک می کند. در عوض قو انین وا قعی را به کار ببرید: به طورمثال اگر با مردی شام می خورید از او سوالاتی بپرسید تا به شما کمک کند، اوچه احساسی دارد. بپرسید آیا تا به حال با یک زن ارتباط جدی داشته است؟مثلا اگر جواب داد نه و از مو ضو ع گذشت بفهمید او عادت ندارد با کسی دوستی صمیمانه داشته باشد.حتی احساس آرامش نمی کند هردو اینها علایم هشدار دهنده هستند.اگر جواب داد بله با کسی بودم و در دانشگاه را بطه مان را قطع کردیم .راهی باز شده است. بپرسید:آیا به خاطراتمام تحصیل را بطه به پایان رسید یا چون از هم دور شدید؟ممکن است بگوید چون چیزهای متفاوتی می خواستیم از هم جدا شدیم . اقدام بعدی چیست ؟درست حدس زدید به او به طریق درست واقعی و از صمیم قلب پاسخ دهید: عالی است که با خودت صا دقی یا همون کسی هستی که می خوام،کاش همه مثل تو بودند. یا درباره خود مطلبی را فاش کنید.یا حرف اور ا تایید و سوال دیگری بپرسید.از پاسخ هایی که می دهید چه هدفی دارید؟این پاسخ ها کاربرد های زیادی برای او دارند: او می فهمد شما خود وا قعی اش را دوست دارید. او می فهد شما با هوش پر احساس و دلسوز هستید. اطلاعات مهمی درباره علا یقتان به دست می آورد. و جواب های او کمک می کند شما بفهمید او چه شخصیتی دارد. علامت می دهدتا بفهمید به دنبال چه را بطه ای است. به شما نشان می دهد که صمیمیت مو ضو عات احساسی و مکالمه صا دقانه از چه درجه اهمیتی بر خوردار هستند.آیا به صرفه نیست با 3 دقیقه گفتگو از طرفتان اطلاعات ارز شمندی به دست بیا ورید تا نقش بازی کنید و عکس العمل او را ببینید. برای به دست آوردن یک مرد یا یک زن به بازی گرفتن او روشی اشتباه است. قا نون پنجم:
خودتان باشید
هیچ قانونی نمی تواندآسانتر از این قانون باشد.خودتان باشید یعنی این که: سعی نکنید خود را آنچه نیستید نشان دهید. سعی نکنید از خودتان تصویری بسازید که دلخواه یک شخص خاص است. سعی نکنید خود را مانند زن یا مرد ایده آل طرفتان نشان دهیدتا باشما ازدواج کند. سعی نکنید چون معمولا جذب دوسستتان می شوند مانند او رفتار کنید. خود بودن یعنی رفتار ،ارتباط و بر خوردتان با ید به گونه ای باشد که وا قعا هستید. مثلا اگر شاد و پر انرژی هستید نباید سعی کنید شو خی نکنید و خودتان را شاد نشان ندهید. اگر بحث های رو شنفکرانه دوست دارید نباید نظراتتان را طی یک گفتگو نگویید. خود بودن یعنی به جای استفاده از یک سری قو انین کهن هر لحظه عکس العمل واقعی خود را نشان دهید. اگر می خواهید دوستتان را به مهمانی دعوت کنید این کارارا بکنید حتی اگر او شما را به گردش دعوت کرده باشد. اگر می خواهید از یک وا قعه تلخ که ناراحتتان کرده چیز ی بگویید این کاررا بکنید. اگر دلتان می خواهد نیم ساعت تلفنی به حرف های او و درد دل هایش گوش دهید این کار را بکنید چون می فهمد که دوستش دارید. خلاف خود بودن یعنی چه؟ سرد رفتار کیند حتی زمانی که به او علا قه مندید. نشان دهید همه چیز عالی است حتی اگر این طور نباشد. زمانی که به او علا قه مندید نشان دهید که علا قه ای ندارید. خود را سا کت و خوددار نشان دهید حتی زمانی که حرفی برای گفتن دارید. حتی زمانی که در دسترس هستید خود را دست نیافتنی و پر مشغله نشان دهید. خود را آرام شاد و دوستانه نشان دهید حتی وقتی می خواهید قسمت عمیق تری از رو ح خود را نشان دهید. زمانی که هدیه گرفتید با وجود خوش حالی ابراز خوشحالی نکنید........ ادامه دارد....................... ازکتاب بیست و پنج قانون برای انتخاب مرد یا زن دلخواه خود نوشته باربارا دی آنجلس چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, :: 15:39 :: نويسنده : محمد حسین مسیبی
چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, :: 15:35 :: نويسنده : محمد حسین مسیبی
عاشقققققققققققققققققققققققققققعاشق عاشق تر نبود در تار و پودش ديدي گفت عاشقه عاشق @@@@@@@@ نبودش @@@@@@@@@@ امشب همه جا حرف از آسمون و مهتابه ، تموم خونه ديدار اين خونه فقط خوابه ، تو كه رفتي هواي خونه تب داره ، داره از درو ديوارش غم عشق تو مي باره ، دارم مي ميرم از بس غصه خوردم ، بيا بر گرد تا ازعشقت نمردم، همون كه فكر نمي كردي نمونده پيشت، ديدي رفت ودل ما رو سوزوندش حيات خونه دل مي گه درخت ها همه خاموشن، به جاي كفتر و گنجشك كلاغاي سياه پوشن ، چراغ خونه خوابيده توي دنياي خاموشي ، ديگه ساعت رو طاقچه شده كارش فراموشي ، شده كارش فراموشي ، ديگه بارون نمي باره اگر چه ابر سياه ، تو كه نيستي توي اين خونه ، ديگه آشفته بازاريست ، تموم گل ها خشكيدن مثل خار بيابون ها ، ديگه از رنگ و رو رفته ، كوچه و خيابون ها ،،، من گفتم و يارم گفت گفتيم و سفر كرديم،از دشت شقايق ها،با عشق گذركرديم گفتم اگه من مردم ، چقدر به من وفاداري، عشقو به فراموشي ،چند روزه تو مي سپاري گفتم كه تو مي دوني،سرخاك تو مي ميرم ، ولي تا لحظه مردن نمي گيرم دل از تو
چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, :: 15:11 :: نويسنده : محمد حسین مسیبی
تنفس عمیق، روش سادهای برای فرو نشاندن اضطراب است. این کار مزایای زیادی - اکسیژن رسانی به خون - برای بدن انسان دارد که نتیجه اش بیدار کردن مغز، شل کردن عضلات و آرام کردن فعالیتهای ذهنی است. برای این کار باید چهار روش زیر را قدم به قدم انجام دهید: 1- راحت بنشینید یا بایستید. 2- به آرامی از طریق بینی نفس بکشید و تا 5 بشمارید. 3- هوا را از دهانتان بیرون دهید و تا 8 بشمارید. 4- این کار را چند بار تکرار کنید. در هنگام تنفس به نکات زیر توجه کنید: - هنگام تنفس، به جای آن که شانههای تان را بالا دهید، شکم تان را بیرون دهید. با این کار به ریه ها کمک می کنید تا راحتتر دم و باز دم کنند. - این کار را چند بار انجام دهید تا اضطراب تان کاهش یابد. - اگر بخواهید میتوانید به هنگام بازدم (بیرون دادن هوا)، حلق تان را کمی سفت کنید تا هوا با صدایی شبیه پچ پچ و نجوا خارج شود. این روش تنفس در یوگا استفاده میشود و میتواند باعث کم کردن اضطراب شود. 2- مراقبه مراقبه بر پایه تنفس عمیق استوار است ولی یک گام از آن جلوتر میرود. هنگامی که مشغول مراقبه هستید، مغزتان از نظر عملکرد وارد محدودهای میشود که مشابه خواب است ولی مزایای افزودهای به همراه دارد که در حالتهای دیگر نمیتوانید به آنها دست یابید، مانند آزاد کردن هورمونهای خاصی که باعث ارتقاء سلامت میگردند. همچنین، تمرکز ذهنی بر روی " هیچ "، ذهن تان را از کار کردن زیاد و بالا بردن سطح اضطراب باز میدارد. 3- تصویر سازی ذهنی یادگیری تصویرسازی ذهنی به زمان بیشتری نیاز دارد اما روشی عالی است برای رها شدن از اضطراب و آرامش بدن. این کار برای برخی از افراد آسان تر از مراقبه است، چون تمرکز کردن بر روی موضوعی خاص راحت تر از تمرکز کردن بر روی هیچ چیز است. 4- تجسم تجسم یک گام فراتر از تصویرسازی ذهنی است. شما میتوانید بر پایه تصویرسازی ذهنی، خود را در شرایط دستیابی به هدفهایی مانند سالم و آرام بودن، موفقیت در کار، رفع مشکلات به شیوههایی بهتر و ... تجسم کنید. نکته قابل توجه این است که تجسم انجام موفق وظایف مشابه تجربه واقعی عمل میکند. 5- خودهیپنوتیزم خود هیپنوتیزم برخی از جنبههای تصویرسازی ذهنی و تجسم را به خدمت میگیرد و این مزیت بیشتر را دارد که شما را قادر میسازد تا مستقیماً با ناخودآگاه خود ارتباط برقرار کنید و بتوانید توانائیهای خود را افزایش دهید، عادتهای بدتان را رها کنید، درد کمتری احساس کنید، عادتهای سالم تر را به نحو موثرتری در خود به وجود آورید و حتی پاسخ پرسشهایی را بیابید که به هنگام بیداری ذهن، آشکار و روشن نبودند. خودهیپنوتیزم به تمرین و آموزش نیاز دارد ولی ارزشش را دارد. یاد بگیرید با استفاده از هیپنوتیزم، اضطرابهای زندگی را مدیریت کنید. 6- ورزش بسیاری از مردم به خاطر کنترل وزن و به دست آوردن شرایط فیزیکی بهتر برای سالمتر یا جذابتر شدن ورزش میکنند، امّا ورزش و مدیریت استرس وابستگی زیادی به یکدیگر دارند. ورزش وسیلهای برای انحرف ذهن از شرایط پراسترس و راه فراری از ناکامیهاست و همچنین به دلیل بالا بردن سطح اندورفین و کاهش هورمونهای استرس نظیر کورتیزول باعث نشاط و سرخوشی میگردد. فعالتر شدن در زندگی روزمره از دیگر مزایای ورزش است. 7- شل و سفت کردن عضلات با سفت کردن و سپس شل کردن عضلات بدن، میتوان در چند دقیقه تنشها را کاهش داد و احساس آرامش بیشتری کرد. این کار به آموزش یا تجهیزات خاصی نیاز ندارد. از عضلات صورت خود شروع کنید. اخم کنید. به مدّت 10 ثانیه این حالت را نگه دارید و سپس برای 10 ثانیه آن عضلات را کاملاً شل کنید. حال، همین کار را با گردن، سپس با شانهها و ... تکرار کنید. این کار را میتوان همه جا انجام داد و شما با انجام این کار در خواهید یافت که سریعتر و راحتتر از قبل میتوانید به آرامش دست یابید و رفته رفته به جایی خواهید رسید که درست همزمان با شروع این کار، تنشها در شما کاهش خواهد یافت. 8- موسیقی ثابت شده است که موسیقی درمانی دارای مزایای زیادی از نظر سلامتی برای افرادی با شرایط خفیف (مثل استرس) تا حاد (مثل سرطان) است. برای مقابله با استرس، موسیقی مناسب میتواند فشارخون شما را پائین بیاورد، بدن شما را آرامش بخشد و ذهنتان را آرام سازد. یکی از مهمترین مزایای موسیقی به عنوان فرونشاننده استرس این است که میتواند به همراه فعالیتهای عادی روزانه صورت گیرد و وقت خاصی را از شما نمیگیرد. برخی از مواقعی که میتوانید از مزایای موسیقی بهرهمند شوید عبارتند از: برای بیدار شدن از خواب، به هنگام رانندگی، به هنگام آشپزی و غذاخوردن و قبل از رفتن به رختخواب. 9- یوگا یوگا یکی از قدیمیترین روشهای بهبود حال خود است که تاریخچه آن به 5 هزار سال پیش باز میگردد. یوگا چند تکنیک مدیریت اضطراب نظیر تنفس عمیق، مدیتیشن و تصویرسازی ذهنی را ترکیب کرده و با توجه به میزان زمان و انرژی مورد نیاز، مزایای بسیاری به ارمغان میآورد. چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, :: 15:8 :: نويسنده : محمد حسین مسیبی
در موقعیت های مختلف و زمان های متفاوت با فرهنگ های گوناگون درباره این پدیده حرف ها زده شده و با این حال انگار كه برای ما عشق هر روز مبهم تر می شود. تنها آدم های پرت و از همه جا بی خبر می توانند عشق را در یك خط تعریف كنند وگرنه هیچیك از ما نمی توانیم حتی در ده ها صفحه بگوییم عشق چیست.
اما آدمیان ـ بیشتر آدمیان ـ در دوره ای از زندگی خود حالی داشته اند كه آن را عشق نامیده اند؛ بنابراین با كمترین وضوح و شفافیت معنایی، عشق یكی از پرتكرارترین دغدغه های روزمره آدم هاست.
عشق در گفتار بسیاری از انسان ها آنقدر بزرگ شده است كه گویی تنها حقیقت عالم است. عرفا به طور كلی عشق را اساس و اصل دانسته اند؛ حالتی پایدار كه گویی در زندگی اگر فارغ از آن شوند، راه خود را گم كرده و از صراط مستقیم خارج شده اند. عشق را برخی آری گفتن به زندگی و شادی بیكران و عده ای دیگر سراسر غم و حرمان می دانند.
متعلق عشق هم همیشه بسیار متفاوت بوده است، عده ای علاقه خود به شغل شان را عشق نامیده اند؛ برای مثال بسیاری از بازیگران، نقاشان، موسیقیدانان و به طور كلی هنرمندان كه درباره شغلشان زیاد هم حرف می زنند از عشق به كار خود می گویند؛ حتی در بین آنها هستند كسانی كه می گویند «با كارمان ازدواج كردیم»! گویی كه كار آنقدر در زندگی آنها بزرگ شده كه جای مسائل مهم زندگی شان را گرفته است.
متعلق عشق خیلی ها فرزندشان است، برخی عاشق خانه، برخی دیگر عاشق پول، برخی عشق شكلات اند و برخی عاشق ساعت های قدیمی. بله عشق آنقدر مبهم است كه می توان به اندازه گروه های مختلفی از آدم ها برایش مصداق و معنا پیدا كرد.
2ـ یونانیان برای عشق دو كلمه مختلف با اسطوره ها و افسانه های عجیب داشتند؛ «آگاپه» و «اروس». آگاپه عشق غیرخودخواهانه به كل بشریت بود و اروس عشق به یك فرد خاص. دلبستگی به محبوب و ازدواج و باقی قضایا در حوزه اروس است و كشته شدن در راه دیگران و نجات آدم ها آگاپه؛ عشقی كه یك انسان به مردم، جهان و بشریت می ورزد. آریستوفان یكی از شخصیت های رساله مهمانی افلاطون معتقد بود اروس به معنای میل به یكی شدن و وحدت با انسان مورد علاقه است و سقراط آن را میل به صور مثالی می دانست.
همین نشان می دهد با وجود تنوع در نظرگاه یونانیان از همان زمان عشق در معنای اروس هم نوعی فضیلت و چیزی بیش از ارتباطی جسمی و جنسی است. اروس، احساسات و عواطف شخصی صمیمانه است، لذا وجه ممیز اروس عبارت است از نوعی كشش و احساس شدید نسبت به یك فرد مشخص كه می توان اوصافی از او ـ و حس خود نسبت به او ـ را از دیگران متمایز كرد. اما آگاپه احساسی است كه در یك تعریف آرمانی تنها می تواند از خدا بربیاید و تلاش انسان تنها می تواند بخشی از آن را در بر گیرد. در آگاپه همه انسان ها و همه آیات هستی مورد محبت شدید یعنی عشق قرار می گیرد.
در گفتار فلاسفه معاصر خاصه متفكران پدیدارشناس و وجودشناس عشق نوعی زیر و رو شدن وجودی است. نوعی حالت معنی دار كه انسان را از اوج ناامیدی، تنهایی و پوچی به معنا می رساند. در این نگاه همواره عشق امری مثبت همراه با شور و مكاشفه است. اما در مقابل تجربه عاشقی در زندگی روزمره با مخاطرات و دشواری های فراوان همراه است.
رضایتی كه در تجربه اهل نظر از عرفای اسلامی تا متفكران اگزیستانسیالیست می توان دید چیزی جز دریافت عشق در افقی فرارونده از زندگی روزمره نیست. عرفای ما اغلب عشق روزمره و زمینی را تنها راهی برای عشق الهی دانسته اند و لذا از عشقی كه اكثریت خلایق سخن می گویند ـ در خوشبینانه ترین حالت اگر نگوییم در خیلی از موارد دست به انكار و نقد زده اند ـ بسرعت عبور كرده اند و به یك تجربه جاودان و بی نهایت رسیده اند. از سوی دیگر، فیلسوفان اصالت وجودی مانند بوبر، هایدگر و... زندگی روزمره انسان مدرن را در جوامع همسان ساز امروز مسیری به سمت پوچی و تنهایی می بینند كه یكی از مهم ترین امكانات نجات از آن عشق است. عشقی كه از همه مشغله های عینی ما را دور می كند و از زندگی روزمره به حالت خلسه می رساند تا بتوانیم هستی را فارغ از حجاب روزمره و زندگی ابزاری بنگریم.
3ـ با همه این اوصاف مثبت متفكران، شاعران و... در واقع تجربه عشق با متعلقی مشخص در زندگی روزمره همراه با تلخی ها و دلشوره هایی است كه البته رنگی وسوسه انگیز از لحظه های ناب و شاد همیشه همراه آن است. از سویی، خشنودیم از عشق چون ما را به حسی از شعف می رساند؛ حسی از حل شدن در دیگری و از سوی دیگر از عشق رنجوریم چرا كه همواره با از دست دادن معشوق، رنج جدایی، تشویش رسوایی پیش چشم دیگران و سودازدگی و اشتباه همراه است. عشق با وابستگی های گریزناپذیرش آزادی هایمان را محدود می كند و ما را وابسته به تمایلات معشوق و محدودیت های مورد نظر او می گرداند. عشق در این نگاه نه تنها مثبت نیست، بلكه پر از عذاب و رنج است.
حال سؤال این است آیا می توان در حالت عاشقی حرف از آرامش زد؟ آیا عاشقی برای ما احساس خوبی از زنده بودن را هم به همراه خواهد داشت؟ شاید شما یك تاجر یا كاسب در زمانه ای از فشارهای اقتصادی و ورشكستگی هستید؛ یا حتی مصرف كننده ای رام و آشنا؛ مثلا كارمندی كه یك روز از خواب بلند می شود و قیمت ماست، پنیر، گوشت و مرغ روزانه اش چند برابر شده است.
شما با این وضع در بده بستان اقتصادی جامعه خود حتی كارمند هم كه باشید ورشكسته ای بیش نیستید.یا شاید هم جوانی باشید با دوستان و رفقایی بی معرفت و روابطی پر سوءتفاهم كه ذره ای آرامش در آنها نیست. ممكن است در روابط خود تحقیر شده باشید، ممكن است با بی معرفتی یك نارفیق روبه رو شده باشید و احساس كنید چقدر تنهایید.
در هر كدام از این حالات، گمشده شما می تواند عشق باشد. دست كم ادعای این نوشته این است كه عشق در این وضع می تواند شما را نجات دهد؛ می تواند همان آرامش گمشده شما را بازگرداند. عشق فارغ از احساسات آنی و ناله های شاعرانه، حسی است كه در طول زمان ساخته می شود (منظورم این است كه عشق در یك نگاه خیلی هم واقعی نیست).
روزها می گذرند و شما كسی را كشف می كنید. خسته به خانه برمی گردید و همسرتان به شما دلگرمی می دهد. كلافه از حلقه دوستان تان با معشوق خود سخن می گویید و احساس می كنید او شما را تنها نمی گذارد.
در این حالت وضعی رخ می دهد كه گویی می توان آن را عشق نامید. این عشق به شما آرامش و قوت قلب می دهد؛ حتی اگر پیر باشید یا در آستانه بحران میانسالی. آرامش عشق در سایه درك متقابل، احساس تعلق به یك نفر، به یك انسان كه شما را می شناسد، خود را نشان می دهد و داروی التیام بخش شما می گردد. آرامشی افزون بر این نیست كه در تمام هیاهوی غیر قابل فرار شهرهایمان دلبسته یك نفر و تنها یك نفر باشیم و یكی را كشف كنیم. یكی ما را خوب بشناسد و مدام به ما حق بدهد. او كسی است كه در زمانه فشار اقتصادی با ماست و با ما زندگی می كند.
در دوران مختلف به چشم خود عشاق زیادی دیدم. عشق های با شور و اشتیاق كه خیلی از آنها نماندند و به نفرت بدل شدند و خیلی از آنها ماندند و برای خود تاریخچه و سند های مختلف پیدا كردند. از همه این تصاویر یكی از ذهنم بیرون نمی رود.
تصویر پدر بزرگ پیرم كه در گوشه بیمارستان ناهوشیار و رو به احتضار آخرین ساعات عمرش را طی می كرد. اما مادربزرگم پیش همان یك چشم پدر بزرگ كه می دید می نشست و ساعت ها به او خیره می شد و امید داشت تنها نماند.
عشق پیری را حلاوتی دیگر است و شعر شعرا فقیر از توصیف آن. عشق با ماندن و صبركردن برای یكدیگر رخ عیان می كند و خدشه ناپذیر می شود. دو نفر به هویتی مشترك تبدیل و در این اشتراك گویی حل می شوند. هویتی فراخ شده و رشد یافته از یكدیگر. عاشقان پس از مدتی شبیه به هم می شوند، شبیه به هم می بینند و شبیه به هم فكر می كنند. فردیتشان در دیگری حل نمی شود، بلكه بزرگ تر می شود به اندازه دو نفر.
عاشقان حتی طعم غذا ها را مثل هم می فهمند؛ غذاهای مشتركی را دوست دارند و از غذاهای یكسانی بیزارند. بله عشق آن است كه در میان تمام موجودات عالم دست روی یك نفر بگذاری و بگویی فقط این و دیگر هیچ و آرام آرام شبیه او شوی. عاشق دوستی ندارد جز یكی، همراهی ندارد جز یكی و چه لذتی بالاتر از این انحصار و محدود شدن.
4ـ عشق بخشی از تجربه روزمره ماست. این را داستان نویسان بیشتر از همه خاصه فلاسفه درك كرده اند. عشق تجربه ای عینی از مجموع حالات و شرایطی مختلف است. مجموعه ای از تمایلات متفاوت. در طول تاریخ، عشق با توجه به فرهنگ و اخلاق اجتماعی تعریف شده است. عشق ها داریم نه یك عشق، عشق فیلم های امروز با عشق فیلم های كلاسیك متفاوت است. عشق فیلم هندی و فیلمفارسی با عشقی كه میشائیل هانكه و كوبریك در پی تعریف آن هستند، فرق می كند. نکاتی درباره عشق,عشق در یك نگاه عشق در لسان اخلاق رسمی و رسانه های وابسته به آن چیزی است و برای خرده فرهنگ های متضاد با اخلاق رسمی كه علیه شرایط موجود حركت می كنند چیزی دیگر. پس عشق و درك ما از آن برآمده از زمینه های فرهنگی است. لذا هیچ نوع تجربه استعلایافته ای از فرهنگ عمومی برای عاشق قابل تصور نخواهد بود.در جامعه ای دینی عشق همیشه با خیر و نیكی و ذات مطلق پروردگار تعریف می شود.
عشق در زمانه اعتراض و انقلاب شكل سراسر متفاوتی پیدا می كند و با آرمان های سیاسی ـ اجتماعی یا تعلق خاطر به جمع كثیری از مردمان بروز می یابد. شاید ادعای بیراه و گزافی نباشد اگر بگوییم بهترین نوع درك عشق درك رخداد آن در میانه زندگی روزمره با تمام اشتغالات انسان معاصر است. ما نمی توانیم به عشق فارغ از تجربه مدرنیته (یا تجربه تضاد سنت و مدرنیته در جامعه خودمان) و زندگی روزمره ای كه درگیرش هستیم بیندیشیم. فارغ از باورهای گذشته و شرایط فعلی جابجایی ها و گذارها و برزخ های اعتقادی، عشق هیچ است. محتوای این واژه خالی را جامع و فقدان های آن پر می كند.
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد شاید در ادبیات هیچ كجای جهان به اندازه ادبیات ایران عشق مورد توجه قرار نگرفته است. اساسا شاعری را پیدا نمیكنید كه تصمیم گرفته باشد درباره عشق اصلا حرف نزند. هزاران غزل عاشقانه، هزاران حكایت و روایت، قصهها و منظومههایی متنوع و جدی در ستایش و تعریف از عشق، رسالات متنوع در تقسیمبندی و برشمردن مراتب آن و... كه همچنان تا زمانه ما ادامه دارد، از ادبیات فارسی ادبیاتی سراسر عاشقانه ساخته است. با ورود اسلام به ایران، رشد عرفان و قدرت گرفتن صوفیان از یك سو و اهمیتی كه احكام اسلامی به ازدواج و كسب زندگی بهین اجتماعی و خانوادگی داده بود از سوی دیگر، عشق در ابعادی متفاوت به بحث متالهین، متكلمین، فلاسفه و شعرای ایرانی تبدیل شد.
عشق تا پیش از ورود عرفان به ادبیات فارسی شكلی زمینی ـ یا آن طور كه عرفا می گفتند ـ مجازی داشت. در لسان عارفان عشق بر دو نوع بوده است؛ عشق زمینی كه بیشتر به نام عشق مجازی از آن یاد می كرده اند و عشق حقیقی یا الهی و ربانی كه مخصوص خداوند بوده است.
پس از غلبه عرفان بود كه عشق مجازی جای خود را به عشق الهی داد. اما نمی توان این گزاره مطلق را دقیق دانست چرا كه عشق زمینی نزد بسیاری از شعرا و حكایت پردازان و بخصوص در ادبیات عامیانه ایران زمین، همچنان محترم و مورد اشاره بود. باید توجه داشت كه به دلیل شرایط اجتماعی و سیاسی هر دوره شاعران به ابهام و ایهام رو آورده و در بسیاری موارد ـ مثلا در شعر حافظ ـ درك حدفاصل عشق زمینی به یك انسان و عشق الهی بسیار دشوار است.
اما آنچه مسلم است پس از اوج گیری عرفان، عشق و عاشقانه زیستن به معنای درك راز هستی و كشف اسرار آن بود. پهنه گسترده عشق در ادبیات فارسی چنان است كه می توان آن را با شعری از مولانا توضیح داد: چون به عشق آیم خجل باشد از آن / هر چه گویم عشق را شرح و بیان. عشق دریایی پهناور دیده می شود كه هیچ گاه رسیدن به ساحل آن ممكن نیست لذا همان طور كه مولانا تشریح می كند گستردگی عشق در ذهن عرفا به قدری است كه ابیات شاعرانه آنها توان تبیین ندارد. این را مولانایی می گوید كه اگر نگوییم در همه آثارش دست كم در كل دیوان شمس خود موضوعی جز عشق ندارد.
تا پیش از ورود عرفان و تا قرون چهارم و پنجم تعابیر ظاهری از زیبایی به بهترین شكل در اشعار فارسی دیده می شود، در واقع تعابیر در این دوره بیشتر ملموس و منحصر در عالم ماده است. اشعار فارسی در همین دوره است كه به فراوانی با تشبیهاتی چون ماه، سرو و... تصویری بی نظیر از معشوق می سازند. من آن جعد موی غالیه بوی / من آن ماه روی حور (رودكی) و یا در مثالی دیگر؛ هر زمان جوری كند بر من، به نو، معشوق من / راضیم راضی به هرچ آن ماه رخ با من كند (منوچهری).
اما پس از این قرون و در دوره عرفانی جایگاه عشق از عالم ملموس ما فراتر می رود، ابدیت می یابد و به عوالم ذهنی تر، درونی تر و بی كران پا می گذارد. طبیعی است كه در این حالت شعر فارسی وسیع تر، البته مبهم تر و صنایع آن پیچیده تر می گردد. نخستین رگه های عشق عرفانی را می توانیم در سنایی ببینیم؛ حسن معشوق را چو نیست كران / درد عاشق را نهایت نیست.
سنایی به عنوان پدر شعر صوفیانه فارسی با اندیشه عارفانه خود به نوعی بر پیكر شعر فارسی رنگی دیگر پاشید، بارها از دین استوار به عشق سخن گفته است و از اهل روزگار خود به خاطر بی دردی و بیگانگی با عشق حقیقی نالیده است.
اما پس از سنایی از كسانی كه عشق عرفانی در آثارش جلوه ای كم نظیر دارد، عطار است. عطار در نگرشش به عشق در نهایت عرفان نشست. ای هجر تو وصل جاودانی / اندوه تو عیش و شادمانی / در عشق تو نیم ذره حسرت / خوشتر ز وصال جاودانی. عطار در مجموع آثار یه یادماندنی و سترگش چون تذكره الاولیاء، منطق الطیر، دیوان اشعار، مصیبت نامه و مختارنامه به موضوع عشق عرفانی پرداخته است كه نمونه های فراوانی از آن می توان نقل كرد كه اینجا به قطعه ای از مختارنامه كه تصویری از كیفیت عشق نزد عطار را ترسیم می كند، اكتفا می كنیم؛ در عشق گمان خود عیان باید كرد / ترك بد و نیك این جهان باید كرد / گر گوید ترك دو جهان باید كرد / بی آن كه چرا كنی چنان باید كرد...
اما مولانا در ساخت تصویر عرفانی از عشق نزد انسان ایرانی موثرترین بوده است. مولانا یكی از كسانی است كه در سراسر آثار خود معنایی از عاشقانه زیستن را به معنای شیوه ای از بودن پیشنهاد داده و فارغ از تقابل عشق با فضیلت یا عشق زمینی سراغ عشق الهی به عنوان راهی برای زیست در این جهان رفته است و این مفهوم را آنقدر بزرگ و همه گیر كرده كه فارغ از آن اندیشیدن و دیدن عالم میسر نباشد.
شاید به همین سبب است كه در نهایت خود از بیان ناپذیری عشق بارها سخن گفته است؛ عشق دریایی است قعرش ناپدید / در نگنجد عشق در گفت و شنید. در این سیاهه افراد زیاد دیگری هم می گنجند و چه كسی مشهورتر از حافظ كه سراسر اشعارش سخن از عشق است. بسیاری از متفكران و منتقدان ادبی در پی تشریح بخشی از نگاه حافظ به عشق بوده اند و در این میان، درگیری ها و اختلاف نظر هم فراوان بوده و هست. آنچه مسلم است حافظ دلیل خلقت را عشق می دانست و به همین دلیل نزد حافظ تشریح عالم اعم از عالم معنا و عالم روزمره و روابط انسانی، جدای از عشق میسر نیست؛ از ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد / عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد.
عشق در ادبیات فارسی به واسطه صوفیگری و عرفان تبدیل به رمزی شد كه مدام باید تاویل شود. راهی حزین و دشوار كه در واقعیت تجربه می شود و سعادت را حاصل می آورد. شعرای معاصر فارسی هم كم از عشق نگفتند هر چند كه بر سبیل شفافیت و وضوح بیشتر رفتند و مرزهای مبهم حافظ بین عشق زمینی و الهی را شكستند. در این میان شاعران پس از نیما همچون مشیری، اخوان، مصدق، فرخزاد، سپهری، شاملو، احمدی، ابتهاج، لنگرودی، كدكنی، منزوی، صفاری، بهمنی و میرشكاك با هر رویكردی بخشی از ادبیات ایران را تشكیل داده اند كه مدام معنا و تعبیر عشق را فراخ و گسترده كردند و آن را به مضمون اصلی این ادبیات چه از نوع قدیم و چه تازه آن تبدیل ساختند.
ترانههای عاشقانه، از دیروز تا امروز تو ای پری كجایی؟ شبی كه آواز نی تو شنیدم/ چو آهوی تشنه پی تو دویدم/ دواندوان تا لب چشمه رسیدم/ نشانهای از نی و نغمه ندیدم/ تو ای پری كجایی؟ كه رخ نمینمایی/ از آن بهشت پنهان دری نمیگشایی.... در پاسخ به این سوال كه كدام ترانه عاشقانه را دوست دارید؟ خیلی ها بدون لحظه ای درنگ گفتند: «تو ای پری كجایی؟» ترانه ای كه سروده شاعر بزرگ كشورمان هوشنگ ابتهاج است و آهنگسازی آن را زنده یاد همایون خرم انجام داده است.
بعد هم در سال 52 حسین قوامی آن را خوانده است. از آن زمان تاكنون هم خوانندگانی چون محمد اصفهانی و علیرضا قربانی آن را بازخوانی كرده اند.
همایون خرم در آهنگسازی این ترانه دستگاه مورد علاقه اش ـ همایون ـ را انتخاب كرده است و روانی و لطافت این دستگاه هم به خودی خود بر زیبایی و جذابیت آن افزوده و در ذهن شنوندگان ماندگارش كرده است.
یادگاری از دوست «یادگار دوست» شهرام ناظری یكی از كارهایی است كه هنوز هم شنیده می شود. این قطعه كه در آلبومی به همین نام منتشر شده است، با آهنگسازی كامبیز روشن روان به مناسبت هشتصدمین سالگرد تولد مولوی منتشر شده بود و توانست شعر « با غم عشق تو دلم كار افتاد...» را در ذهن مردم ماندگار كند.
«شیدایی» مشكاتیان تصنیف «شیدایی» ساخته زنده یاد استاد پرویز مشكاتیان است كه با سنتورنوازی فوق العاده استاد به یكی از ماندگارترین نغمه ها تبدیل و در آلبوم موسیقی «در آستان جانان» هم منتشر شده است.
تصنیف شیدایی براساس یكی از شعرهای زیبای حافظ است كه هنوز هم برای همه ایرانی ها آشناست و كلمه كلمه اش را دوست دارند. نکاتی درباره عشق,عشق در یك نگاه «الهه ناز» بنان از سال 1333 كه از رادیو پخش شد تا همین امروز ترانه ای پرطرفدار ماده است، آنقدر كه هنوز هم خیلی ها زیر لب زمزمه اش كنند و بخوانند «باز ای الهه ناز... با دل من بساز» و هرجا هم آهنگ این ترانه را بشنوند، حسی نوستالژیك خواهند داشت؛ البته اغلب شنوندگان هم فقط مرحوم غلامحسین بنان، خواننده این قطعه به یادماندنی را می شناسند و نمی دانند آهنگساز این اثر اكبر محسنی و سراینده شعر آن، كریم فكور بوده است.
روح الله خالقی كه رهبر اركستر انجمن موسیقی ملی بوده هم این كار را برای اجرای بنان در همراهی با این اركستر تنظیم كرده است.
گرچه بسیاری از صاحب نظران ترانه الهه ناز را از برخی ظرایف فنی و هنری عاری دانسته اند، اما این تصنیف - چه در زمان اجرای نخست خود و چه طی دهه های بعد- همواره از جمله ترانه های محبوب و پرطرفدار ایرانی محسوب می شده است.
این اثر هم از جمله كارهایی است كه بعدها از سوی خوانندگان مختلف و حتی خوانندگان لس آنجلسی خوانده شد، اما هرگز نتوانستند موفقیت بنان را كسب كنند.
سلام آخر اغلب آثار موسیقی پاپ زود كهنه می شوند و به خاطره ها می پیوندند و به همین دلیل در این نوع موسیقی آثار معدودی را می توان جزو ترانه های ماندگار دانست.
«سلام آخر» با صدای احسان خواجه امیری و با ترانه بسیار زیبای اهورا ایمان یكی از این كارهاست كه اگر موفقیت عمده آن را به سبب ترانه زیبای اهورا ایمان بدانیم، بی انصافی نكرده ایم.
این ترانه در سال 86 منتشر شده و هنوز هم جزو ترانه های محبوب مردم است. همین موضوع می تواند هشداری باشد برای خوانندگان پاپ كه این روزها خودشان ترانه سرا شده اند و سعی می كنند كمتر از ترانه سرایان برجسته استفاده كنند!
هوای گریه تصنیف زیبا، دلنشین و پرطرفدار «هوای گریه» با صدای گرم همایون شجریان، آهنگسازی محمدجواد ضرابیان و شعر سیمین بهبهانی هم این سال ها برای همه ما آشناست و هرچند مدت كوتاهی از عمر این اثر نمی گذرد، اما توانسته از میان تعداد زیاد آثاری كه این روزها تولید شده و به دست فراموشی سپرده می شود، پیشی بگیرد و در ذهن مخاطبان موسیقی امروز ماندگار شود و همیشه برایشان رنگ و بویی آشنا داشته باشد؛ البته تصنیف است، نه ترانه.
«صیاد» افتخاری علیرضا افتخاری هم هرچند طی سال های گذشته فعالیت چشمگیری نداشته است، اما چند اثر فراموش نشدنی دارد كه هرچند از نظر منتقدان موسیقی در جایگاه بالایی نباشد، اما مردم آنها را دوست دارند.
یكی از این كارها «نیلوفرانه» نام دارد و شاید به واسطه این كه سال ها از تلویزیون پخش شده، در ذهن مردم ماندگار است. او قطعه دیگری را هم به نام صیاد دارد كه با شعری از مهدی عابدینی و آهنگسازی محمدرضا چراغعلی ساخته شده است. صیاد هم یكی از عاشقانه هایی است كه هنوز مورد علاقه مردم است.
آهای خوشگل عاشق چند سال پیش فریدون آسرایی هم قطعه «گل هیاهو» را منتشر كرد. این قطعه هنوز هم برای همه آشناست و البته آن را با نامی كه خودشان دوست دارند، می شناسند و می گویند «آهای خوشگل عاشق» را شنیده ای؟
ناشناخته بودن خواننده در هنگام انتشار این قطعه و صدای نرم و دلنشین او در تبدیل آن به یك موسیقی نوستالوژیك نقش مهمی را ایفا كرد، چنان كه حتی موزیك بی كلام این قطعه نیز هواداران بسیاری یافت و خیلی ها در آن زمان آن را به عنوان صدای زنگ گوشی همراه خود برگزیدند.
شعر این قطعه را رضا جزء مطلب تبریزی سروده و آهنگسازی اش را آسرایی انجام داده است.
«پرواز» آریان گفتی می خوام رو ابرا همدم ستاره ها شم / تو تك سوار عاشق، من پری قصه ها شم / گفتم به جای شعر و قصه های بچگونه / باهم بیا بسازیم زندگی رو عاشقونه / ما دو بال پرواز مرغ عشقیم، پرمی گیریم تا اوج آسمون ها...
سال ها از انتشار آهنگ پرواز می گذرد، اما مردم هنوز هم در كنسرت های گروه آریان از آنها می خواهند این قطعه را برایشان اجرا كنند. ترانه این اثر را علی پهلوان و نینف امیرخاص سروده اند و سیامك خواهانی آهنگسازی آن را انجام داده است. این كار چندی پیش ریمیكس هم شد و روی سایت های موسیقی قرار گرفت.
عاشقانه تلخ چاوشی تو چنگ ابرای بهار افتادم و در نمیام / چشمامو سرزنش نكن. از پسشون برنمیام / پیر شدم تو این قفس. یه كم بهم نفس بده / رحم و مروتت كجاست. جوونیامو پس بده / فكر نمی كردم بذاری / زارو زمینگیر بشم / فكر نمی كردم كه یه روز / این جوری تحقیر بشم...
این ترانه هم برای خیلی ها آشناست. «قله خوشبختی» یكی از ترانه هایی است كه محسن چاوشی در نخستین آلبوم رسمی او «یك شاخه نیلوفر» در سال 87 منتشر كرد. این قطعه هنوز هم با همه تلخی اش برای بسیاری ترانه ای عاشقانه و به یادماندنی است.
عشق ممنوع البته كه در طول تاریخ بیشتر آدمها از عشق به معنایی مثبت حرف زدهاند اما همه هم حس خوبی به عشق نداشتند و از گفتنش خجالت نمیكشیدند.
آدم های حسابی و مهمی هم بوده اند كه عشق را مساله ای منفی و نكبت بار دانسته اند. آنها برای خود استدلالاتی دارند و توصیفاتی كه كم هم منطقی نیست.
آنها از نمونه های واقعی كوچك تا نمونه هایی جهانی در تاریخ ادبیات برای به كرسی نشاندن حرف خود بهره برده اند.
بدبختی و نكبت آنتونی، كلئوپاترا، رومئو و ژولیت و... نمونه های خیلی معروف آنها هستند. هزیود در كتاب منشأ خدایان؛ اروس خدای عشق را خلاف عقل و در تضاد با آن دانست و نسبت به آن هشدارها داد.
در همان یونان باستان سوفوكل و اوریپید دو تراژدی نویس درخشان فرهنگ بشری هم دیدی منفی نسبت به عشق داشتند. ویرژیل هم شاعری بود كه نسبت به خیر بودن و فضیلت عشق مردد بود. بعدتر و در دوران روشنگری و تحول اروپا ژان ژاك روسو با استدلالات پرقدرت و آثار ادبی مؤثرش بشدت عشق را محكوم و تقبیح كرد.
شوپنهاور عاشقی را موضوعی سراسر نسنجیده و مبتذل خواند؛او می گفت: عشق هیچ ابایی ندارد كه با تمام خزعبلاتش از راه برسد... عشق هر روز زمینه ساز و موجد شنیع ترین و حیرت انگیزترین منازعات و مشاجره هاست، ارزشمندترین روابط انسانی را نابود می كند و استوارترین پیوندها را از هم می گسلد... چرا موضوعی چنین حقیر نقشی چنین عظیم ایفا می كند؟
در این میان نظریه روسو علیه عشق نظریه ای قابل تأمل است. روسو معتقد بود عشق سرشار از شور به وابستگی و پیوستن به دیگری است. این وابستگی شخص عاشق را مجبور می كند خود را به نفع تمایلات شخصی دیگر تغییر دهد.
خود را به ذهنیت و خواست او نزدیك كند و از آنجا كه خوشبختی بدون احساس استقلال و خود بودن میسر نخواهد بود لذا عشق مساله ای است كه موجب بدبختی و حقارت عاشق است.
روسو به این نكته اشاره می كرد كه عشق و فرآیند آن سبب به وجود آمدن رذیلت های مختلف اخلاقی می شود. ما دلمان می خواهد همان احساسی را كه داریم در دیگری نیز برانگیزیم؛ عشق باید دو طرفه باشد. و برای این كه ما را دوست بدارند باید در خور عشق باشیم؛ برای آن كه ما را بر دیگری ترجیح دهند، باید (دست كم در چشم محبوبمان) از دیگری ارزشمندتر باشیم. بنابراین شروع می كنیم همقطاران خود را برانداز كردن، شروع می كنیم خود را با آنها مقایسه كردن و اینجاست كه چشم و همچشمی، رقابت و حسادت آغاز می شود.
روسو با طبع لطیف و احساساتی خود نه از جهت منكوب كردن روح احساسی و لطیف عشق بلكه اتفاقا برای دفاع از جان های حساس و جلوگیری از آلودگی نفس بر عشق می تاخت.او نگران آن خدشه و ضربه هایی بود كه عاشق به سبب وارد شدن در رقابت و حسادت به خود می زند. عاشق در این نگاه مدام از خود فاصله می گیرد و به چیزی نزدیك می شود كه خود نیست. اگر همین فاصله از نفس را مبنا قرار دهیم و آن را به حوزه های روان شناسی شخصیت ارتباط دهیم، می توانیم عشق را به سبب تردید به خود و ضربه زدن به اعتماد به نفس توسط خود عاشق در رقابت ها و حسادت های مصنوعی و نابرابر با دیگران صرفاً برای رضایت انسانی دیگر (كه احتمالاً آغشته به خودخواهی و ضعف نفس است) علت ناهنجاری های روانی و افسردگی دانست.
در كنار این مخالفان عده ای از كمونیست ها هم عشق را مساله ای حاصل بورژوازی و لوكس برای انسان هایی دانسته اند كه همیشه در جایگاه برتر اجتماعی می نشینند. آنها عشق را نوعی حق برتر برای مرفهان بی درد دانسته اند. البته در میان متفكران چپ عده ای هم بودند كه عشق را برهم زننده معادلات اجتماعی جوامع سرمایه داری خواندند و شوری كه همچون انقلابی نهادهای منحط و اخلاقیات كاسبكارانه و مصنوعی جوامع سرمایه دار را رسوا می كند. فمینیست ها هم خاصه از نوع رادیكالشان كم عشق را نكوبیدند.
آنها اغلب بر این باورند كه عشق در تاریخ بشری صرفاً مرد محور بوده و زن را تبدیل به ابژه ای یا وسیله ای برای هوس های مردانه و تمایلات آنها كرده است. چنین نگاهی علاوه بر زایش مخالفت های زیاد با عشق سبب شده است كه فرهنگ معاصر بشری به امكان یا عدم امكان برابری در رابطه عاشقانه بیندیشد.
در تاریخ ادبیات هم با وجود اشعار عاشقانه و حكایت های شیرین رمانتیك می توان مخالفت با عشق را در خیلی از نمایشنامه ها و رمان ها دید. سرنوشت تلخ رومئو و ژولیت، سرنوشت مصیبت بار آناكارنینا شخصیت اصلی رمان سترگ تولستوی به همین نام. جنون و خودكشی افلیا به دلیل عشق بی حدش به هملت مردد. آغشته شدن دست اتللو به خون دزدمونا همسرش به دلیل عشق كورش به او كه با كوچك ترین وسوسه ای به شك تبدیل شد و حسادتی مرگبار را آفرید و... نمونه هایی از این بیانیه های هنرمندانه ضدعشق اند. این بدبینی در نمایشنامه های ایبسن، استریندبرگ، چخوف و هارولد پینتر هم حضوری پررنگ داشته است. گویی عشق در اغلب آثار ادبی بخصوص از نوع معاصرش شكلی تلخ و خانمان سوز داشته و دارد.
اما با همه این رویكردهای مختلف می توان این گونه فرض كرد كه عشق برای متفكران و ادبا دو منظر دارد؛ یكی احساسات عاشقانه كه سرشار از لطافت و لذت است و دیگری رذالت های ناشی از آن و احساسات حقیری كه درگیرش می شود و از عشق امری منفی و دهشتبار می سازد. در این كشاكش و رویارویی همیشه شروع ها پرشور و زیباست و اغلب بجز ملودرام های خوش سرانجام های تلخ و تراژدیك چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, :: 15:6 :: نويسنده : محمد حسین مسیبی
چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, :: 13:37 :: نويسنده : محمد حسین مسیبی
زیباترین اشعار و متن های عاشقانه دوست دارم جستجو در جنگل موی تـو را از خدا چیزی نمی خواهم به جز بوی تو را دخـتر زیـبای جنگل های آرام شمال ! از کـجا آورده دست باد گیسوی تو را ؟ آستینت را که بـالا داده بودی دیـده انـد خلق ، رد بوسه ی من روی بازوی تو را چشمهایت را مراقب باش ، می ترسم سگان عــاقبت در آتـش انــدازنـد آهــوی تو را کاش جای زندگی کردن در آغوشت ، خدا قسمتم مـی کرد مردن روی زاــنوی تو را خدا به فکر فرو رفت
چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, :: 13:31 :: نويسنده : محمد حسین مسیبی
مگه میشه : یه نفر آرزوی مرگ کسی و داشته باشه که از گوشت و خون هم هستند! بگه وقتی میبینمت ،صحبت میکنی چندشم میشه،حالم بد میشه نگات میکنم! واقعا چقدر اون آدم میتونه بدبخت باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ غم دنیا
گاهی حسود ، گاهی خود خواه ، گاهی دیوانه، گاهی آرام ، گاهی شاد ، گاهی غمگین ، گاهی خوشبخت ترین تنها ترین... هیچ کسی رو نداری حتی برای درد و دل کردن و حرف زدن... ادامه مطلب ... چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, :: 12:52 :: نويسنده : محمد حسین مسیبی
آهنگ حقیقت که کلیپش رو خودم ساختم البته کلیپ نه ، فقط چندتا عکس روش گذاشتم به همراه متن آهنگ و یه شعر که شاید یه چیزایی رو یاد یه کسایی بیاره ... برای دانلود با دو کیفیت 3gp و mp4 روی ادامه کلیک کنید (یکی از دوستان کیفیت بالاتر رو خواسته بودن)
دانلود با کیفیت 3gp و حجم 2686 کیلوبایت دانلود با کیفیت mp4 و حجم 8991 کیلوبایت
چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, :: 12:48 :: نويسنده : محمد حسین مسیبی
می چکد شبنم احساس قشنگ از قلمم
دل من میگوید
میشود در دل تلخی عسل ناب چشید
میشود زیبا دید
میشود زیبا خواند
میشود زیبا گفت
شرط آن است که زیبایی را
بنشانیم پس پنجرهی دیدهی خویش
وبگوییم به زاغ
گرچه رنگ تو سیاه
لیک پَرهای قشنگی داری
وبگوییم به بُلبُل
که نوایت زیباست
وبگوییم به پروانه نماد ایثار
گرمی عشق زسوز پَر توست
وبگوییم به نخل
راست قامت ، رُطَبَت شیرین است
وبگوییم به سَرو
روح آزادگی و آزادی
عُمرسبز تو دراز
ُصبحدم سوی گلستان برویم
شبنم ازچهرهی گل با لب خود پاک کنیم
نوش جان جُرعهای از خون دل تاک کنیم
در تماشای گل سوری باغ
دست افشان بشویم
در لب چشمه سپاریم تن خویش به آب
وبه مهتاب بگوییم بتاب
بَررُخ زُهره زدور
بوسهی عشق زنیم
شب یلدای دراز
فال حافظ گیریم
گره از گیسوی شب باز کنیم
وببینیم سِپیدی سَحر
بگشایم درو پنجره را
وبه هر رهگذری
کز سر کوچهی ما میگذرد
بفرستیم به لبخند دُرود
وبگوییم سلام
چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, :: 12:38 :: نويسنده : محمد حسین مسیبی
لطفا ابتدا مقدمات کار را فراهم آورید : 1- بهتر است هنگام خود هیپنوتیزم تنها باشید و دور از سروصداهای مزاحم ( تا زمانی که در اینکار خبره شوید ) 2- تلفن را قطع کنید ، در اطاقی که تلویزیون روشن است تمرین را انجام ندهید ( این در شروع کار صادق میباشد شما در آینده قادر خواهید بود در شرایط پر سروصدا نیز اقدام به خودهیپنوتیزم نمایید .) اگه برات جالبه بيا تو ادامه مطلب...
ادامه مطلب ...
|
||||||||||||||||||||||
![]() |